من قبول دارم که آدم میتواند روی آتئیست بودن خود کنترل بیشتری داشته باشد تا روی همجنس گرا بودنش. بله سوگیری جنسی را نمیتوان کنترل کرد ولی انتخاب باور سخت ترین همه انتخاب های ماست. من میتوانم انتخاب کنم که چه چیزی را بخوانم، چه اطلاعات و مباحثی را دنبال کنم، یک موضوع را از چه زوایایی بررسی کنم، یک مبحث را عمیقا بکاوم و تصمیم بگیرم که چه چیز معقول بنظر میرسد. اما آنچه من نمیتوانم کنترل کنم، نتیجه ای ست که در نهایت از همه اینها میگیرم.
مثلا بحث کلاسیک «هر پدیده ای علتی دارد» را در نظر بگیرید. طبق این بحث، هر چیزی که آغازی دارد، علتی داشته است. جهان هستی نیز آغازی و بنابراین، علتی داشته است و این علت خدا بوده است. اما خدا خود هرگز آغازی و در نتیجه علتی نداشته است. ظاهراً من چارهای ندارم جز این که یک سری نتیجه گیری را بعنوان حقایق از قبل تعیین شده بپذیرم و قبول کنم که یک خدای بی علت، علت پیدایش همه چیز است. ولی من نمیتوانم با چنین خدایی که حاصل بازی زیرکانه با کلمات است و به بررسی موشکافانه تن نمیدهد، قانع شوم. برای من بلافاصله سوال ایجاد میشود که از کجا معلوم خدا آغازی نداشته و بی نیاز از علت بوده است؟ و از کجا میدانی که به جای بیگ بنگ خدا مبداء پیدایش جهان بوده است؟
متداولترین پاسخ هایی که تا کنون به این سوالها داده شده، اینها بوده است: «خب خدا موجودی ماورایی ست که بینهایت بودن، بی نیازی از علت و قدرت مطلق بودن بخشی از ذات اوست. معذرت میخواهم ولی خب شک گرایی هم بخشی از ذات و قسمتی از وجود من است و پاسخ شما مرا راضی نمیکند. و تا وقتی که پاسخ قانع کننده تری و یا مدرک قابل اثباتی پیدا نکنم که نشان دهد که خدا واقعا لایزال، قادر متعال و قائم به ذات است، نمیتوانم آتئیست نباشم. البته من بسیاری سوالات دیگر نیز دارم که دین هرگز نتوانسته پاسخی به آنها بدهد و تا وقتی که نه تنها این سوال بلکه همه سوالهای من جواب داده نشود، نمیتوانم از آتئیست بودن برگردم. من نمیتوانم توی گوگل سرچ کنم «چطور می توان به خدا اعتقاد داشت» و سپس دستورالعمل ویکی هاو را دنبال کنم. بنابراین امیدوارم کسی منتظر تغییر کردن من نباشد.
-کوثر کاظمی