واقعيت اين است که خدا وجود ندارد. قادر مطلقى جهان را خلق نکرده است. فرشته هاى بالدار و شيطانهاى شاخدار هم افسانه اند. هيچ روح و قدرت آسمانى در بين ستاره هاى آسمان نمى چرخد. بهشت هفت طبقه و درهاى جواهر نشان آن هم دروغ است، جهنم که جاى خود دارد. تکامل طبيعت، تحول موجودات زنده، کره زمين و تغييرات آن، تاريخ زندگى و تحولات فيزيکى، علمى، اجتماعى و فرهنگى بشر همه و همه نشانه هاى روشنى از بى پايگى عقيده به خدا هستند. پايه هاى علمى جهان مادى در تناقض کامل با ادعاهاى اديان در مورد خدا قرار دارد. خداپرستى و دين مخرب اند چون ادعا مى کنند يک حقيقت مطلق و غير قابل تغيير بر انسان، طبيعت، جامعه و آينده بشر حاکم است. دين، مانع پيشرفت علم و آگاهى و عقل و استدلال انسان مى شود. خداپرستى و دين با ارائه جعل و دروغ، تصوير معوجى از واقعيت ها بدست مى دهند و مادر جهل و رياکارى و بى اخلاقى هستند.
هدف و موضوع آته ايسم، دستيابى به حقيقت، تامين شرايط بهبود مادى و معنوى زندگى و ارزش بخشيدن به آن است. بى خدايان بر اين باورند که منطق و روش تحقيق علمى تنها راه رسيدن به حقيقت است. بى خدايان مدافع ارزشهايى مانند آزادى انديشه، تفکر انتقادى و تعقل و خرد هستند. آته ايستها عقيده دارند که براى جلوگيرى از فريب و خود فريبى و اشتباه بايد روشهايى مانند ترديد (غير قطعيت و غير حتميت) و تحقيق را بکار بست. اين روشها مانع از سلطه ايمان کور و جهل مى شوند. جهل و ايمان کور در نزد بى خدايان مانند گناه در نزد خداپرستان و متدينين است. اتکا به تعقل و آگاهى انسان و بکار گيرى روشها و ابزارهاى علمى و تحقيقى باعث رشد و پيشرفت علم و تفکر غير مذهبى مى شوند و دين در نقطه مقابل، مانند باطلاق در يک جا در نقطه اى چند هزار ساله باقى مانده است. هزاران ساعت و سالهايى را که دينداران و خداپرستان صرف نماز و اطاعت از خدا و ايمان کور مذهبى مى کنند، بى خدايان به تفکر انتقادى آزادانه، کنجکاوى علمى، پى بردن و درک ريشه اى از مسائل و لذت بردن از زندگى سپرى مى کنند.
بر اساس خرافات دينى، بى خدايى چيزى جز کفر و آتش جهنم و خشم الهى ببار نمى آورد. مقامات دينى در مورد بى خدايى عوامفريبى مى کنند و مى گويند: “بى خدايان معتقدند که ميمون پدر جد انسان و ماهى پسر عموى اوست. بيخدايان دنبال هوا و هوس هستند و معنوياتى ندارند. بنابراين به حرفهاى آنها گوش نکنيد وگرنه بدون اعتقاد به خدا و پيغمبر مى ميريد و تا ابد نادم خواهيد بود و جهنم نصيبتان مى شود.” خداپرستى و مذهب بر جهل و فقر و ترس انسانها متکى هستند. اديان، تفرقه و خصومت و خشونت را اشاعه مى دهند. مذهب، رفتار طبيعى انسانها و تمايلات و نيازهاى آنها را گناه و منکرات قلمداد مى کند و براى هر کدام از اين نيازها و تمايلات، آئين و رسوم ويژه، مبصر و مراقب و پاسبان و خواهر زينب و آخوند و کشيش تعيين مى کند و مردم را به زجر و لعنت ابدى تهديد مى کند.
دين افيون است چون يک احساس ايمنى دروغين و فلج کننده را به پيروان خود القا مى کند. دين دستگاه کوچک کردن، حقارت و بى شخصيت کردن انسانهاست. اعتقاد به خدا و قدرت ماورا انسان و طبيعت، راه هر نوع سوال کردن، ترديد، جستجو، جدل و منطق و استدلال را مى بندد چون در واقع کنار گذاشتن آگاهى و منطق يکى از اصول اوليه خداپرستى و روى آوردن به اديان است. مذاهب همواره مردم را از فکر کردن در باره بسيارى از مسائل منع مى کنند يا سعى مى کنند مردم را به تفکر در باره اين مسائل در چهارچوب دگم ها و خرافات دينى وادار کنند.
درست در نقطه مقابل خداپرستى و ديندارى، بى خدايان بر حقيقت و جستجوى آن پافشارى مى کنند. بى خدايى يک تفکر و سيستم عقلانى است که جهان را بطور عينى و مادى مى نگرد، بدون ترس و واهمه همه پديده هاى مادى را جزيى از طبيعت مى بيند. به معجزه و خرافات و هيچ چيز مقدسى هم متکى و پاى بند نيست. عمر بى خدايى و آته ايسم به اندازه عمر خداپرستى و اديان است. همه مذاهب از زمانهاى قديم تا امروز کسانى را که به دين و مذهب عقيده نداشته اند، مورد تنفر و تعقيب و محکوميت قرار داده اند. طى قرنها بىخدايان و افراد عاقل و معترض که قطعيات و خرافات خداپرستانه را مورد ترديد قرار دادند، به غضب خدا و دستگاه اديان گرفتار شده و به قتل رسيدند چون در جستجوى حقيقت بودند.
انسان بى خدا ناچار به تبعيت از تعاليم کليسا و مسجد و کنيسه و معبد و سنت نيست. ارزشى براى حرفهايى از قبيل اينکه “خدا خواسته”، در انجيل يا تورات يا قرآن آمده“، “بنده خدا قرار نيست حکمت بارى تعالى را بفهمد” و … قائل نيست. يک بى خدا معمولا احساس اختيار و آزادى مى کند و مى تواند درباره مسائلى که سابقا برايش تابو بود فکر کند و تصميم بگيرد. آزاد انديشى اى که در بى خدايى وجود دارد به انسان امکان مى دهد در مسيرهايى که سابقا برويش بسته بود آزادانه سير کند و فکر کند. وقتى که دست از دين و خلقت و پيغمبر و هر آنچه که خداپرستى به انسان القا ميکند برداريد، طبيعتا در جستجوى حقيقت مى افتيد و هر چه که بيشتر جستجو و تحقيق مى کنيد بيشتر مى خواهيد بدانيد. انکار وجود خدا، افشاى خرافات است. با طرد خداپرستى، انسان شان و ارزش واقعى خود را بدست مى آورد. بى خدايى اثبات زندگى، هدف، معنويت و زيبايى است و بى خدايان براى کسب حرمت و شخصيت انسان تلاش مى کنند.
بى خدايان بدنبال حقيقت و واقعيت طبيعت و جهان مادى هستند تا از حقايق براى بهبود زندگى بشر، براى رفاه، غذا، مسکن بهتر، سلامتى بيشتر، مناسبات انسانى تر و تعالى روح و معنويات انسانها استفاده کنند. بى خدايان نه به درد و زجر، که به آسودگى و درمان درد و رفع موانع و محدوديتهاى فکرى، معنوى و مادى بشر مى انديشند. بى خدايان مى خواهند از موسيقى، نقاشى، تئاتر، مجسمه سازى و هنر براى شکوفايى بيشتر زندگى بشر استفاده کنند. برخلاف خداپرستى که جهل، انزوا و گوشه گيرى را تبليغ مى کند، بى خدايى و آزاد انديشى، مادر علم و هنر، اخلاق، خوشيها و معنويات انسانى است.
خداپرستى و اديان، بى خدايان و آزاد انديشان را به تخريب و عدم سازندگى متهم مى کنند. بى خدايان چه چيزى را تخريب کرده اند؟ ايده اى که يک هيولاى قسى القلب اين جهان را خلق کرده؟ خدايى که در نهايت رحمت و عطوفتش نسبت به بشر، بردگى، دستگاه تفتيش عقايد، زن ستيزى، زجرکش کردن و سوزاندن مخالفين، تعدد زوجات، تجاوز به دختر بچه نه ساله، حجاب و سنگسار و نابودى انسانها را فرمان مى دهد؟ خدايى که تحقيق، سوال و کنجکاوى را خطرناک و گناه مى داند و اتکا به عقل و استدلال را نه مايه تعالى بشر که راهى بسوى جهنم مى داند؟ خدايى که برآورده کردن انسانى نيازها و تمايلات جنسى بشر را معصيت مى داند و بيرحمانه فرمان سرکوب آن را مى دهد؟ خدايى که مى خواهد اکثريت انسانها در زجر و درد و عذاب باشند و تنها راه رستگارى و رهايى انسان را در مرگ مى بيند؟ خدايى که زندگى مخلوقش را سراسر نکبت و بدبختى مى کند؟
بى خدايان معتقدند که سلسله مراتب دينى در يهوديت، مسيحيت و اسلام از پاپ گرفته تا اسقف و کاردينال و کشيشهاى ريز و درشت، از پيغمبر و امام ولى وفقيه گرفته تا آخوندها و خاخام هاى صدقه جمع کن همگى مفتخورند و از حاصل دسترنج مردم در خوشى و رفاه زندگى مى کنند و مردم را وادار مى کنند در رنج و عذاب و خوف مرگ زندگى کنند. شغل و حرفه نکبت همه آنها تجارت جهل و خرافات و ترس است.
با کنار گذاشتن خداپرستى ذهن انسان از باورهاى خرافى آزاد مى شود. طبق باورهاى خداپرستانه، انسان بايد وجود يک جهان مافوق طبيعت و غير طبيعى را بپذيرد. جهانى که پر از انواع موجودات خيالى از قبيل خدايان، شياطين، فرشتگان، مقدسين و اهريمن ها و غيره است. در اديان مختلف با اين مخلوقات تخيلى صحبت مى شود، از آنها راهنمايى و حاجت خواسته مى شود، براى جلب رضايت آنها قربانى مى شود، طلب معجزه مى شود و يا از آنها بخاطر اتفاقات طبيعى شکايت يا سپاسگزارى مى شود. اگر استيصال، ضعف و ناچارى بشر را که علت اعتقاد به اديان است کنار بگذاريد، اين اعمال و باورها بنظرتان چيزى شبيه کم عقلى و ديوانگى مى آيد.
در نقطه مقابل، بى خدايى رهايى کامل عقل و خرد انسان از زنجير خرافات و واهمه هاست. صاف و ساده، بى خدايان هر چه را که با مبانى و ملزومات پايه اى عقل سليم متناقض باشد نمى پذيرند. پيشرفت جوامع بشرى در طول تاريخ حاصل ترديدها، و رد ايده ها و سنتهاى کهنه بوده است. درخت دانش و آگاهى بشر ضمن رشد مى ميرد و با جايگزين شدن ايده هاى تازه و حقيقت و واقعيات بجاى جزم ها و دگم ها، دوباره زنده مى شود. در اين ميان مروج علوم دينى مانند جغدى است که بر ويرانه هاى درخت مرده آگاهى بشر نشسته و با ترويج کهنه ها و پوسيده هاى هزاران ساله مانع از اشاعه تازه ها و حقيقت ها مى شود.
بى خدايان به ظرفيت و توانايى انسانها براى تغيير اين جهان به دنيايى بهتر اتکا دارند. دنيايى فارغ از واهمه ها و ناشناخته ها، پديده هاى مرموز، برى از دگم هاى مخرب و مضر، آزار و تعقيب فکرى و روحى، و بدور از فقر و بى عدالتى و سرشار از اخلاقيات و معنويات انسانى. آيا مى خواهيم کودکان مان و نسل هاى بعد در دنيايى زندگى کنند که در آن زجر و عذاب بشر ادامه داشته باشد؟ و فرامين پوسيده و عتيقه مذهبى بايد بى چون و چرا اطاعت شوند چون يک کشيش يا پيغمبر ابله هزاران هزار سال قبل چنين گفته است؟
آرى، خدا اسطوره است و آينده بشريت در دستهاى خود اوست. انسانها نه مخلوق خدا که جزيى از طبيعت اند و در آن رشد و تکامل يافته اند. معنى و مفهوم حيات و زندگى را انسان آفريده است. انسان با کار و عملش و با تعقلش، حيات زمينى و زندگى را خلق مى کند. خدا نيروى موهومى است که قدرت و عظمت آن به اندازه مجهولات و ناتوانيها و جهل بشر است. گويا خدا آفريننده و ماورا و مافوق انسان و طبيعت، و قادر و عالم بر همه چيز است، اما شناخت عقلايى بشر تماما به انکار آن حکم مى کند.
بى خدايان بجاى پرستش خدا، انسان همنوعشان را دوست دارند. بى خدايان براى اميد، زندگى و آينده تلاش و تقلا مى کنند و خدا و کشيش و آخوند و خاخام ذلت و عجز بشر و فرار بسوى مرگ را تبليغ مى کنند. بهشت انسانها بايد در همين دنياى فعلى و زندگى جارى ساخته شود و همه مردم بايد از زندگيشان لذت و بهره ببرند. انسان يکبار زندگى مى کند و بايد زندگيش را با تصميم خودش و با سربلندى و لذت و خوشى سپرى کند. بجاى کليسا و مسجد و کنيسه بايد مدرسه، پارک و تفريحگاه و مهد کودک ساخت. در همين جهان و همين زندگى جارى بايد خوش بود و زندگى کرد.
دين ضد علم است و دگم هاى مذهبى را با هيچ ترتيبى و از طريق هيچ متد علمى نمى توان ثابت کرد. دين دشمن علم است. آخوند و خاخام و کشيش با اشاعه جهالت و کوردلى در بين مردم، زندگيشان را مى گذرانند و خود جاهل ترين و بى شعور ترين افراد روى زمين اند. با اينحال از برکت دين از ثمره زندگى بقيه مردم استفاده مى کنند و فربه و پروار مى شوند! طبقات دارا و دولتشان، کليساها و مساجد و کنيسه ها را از پرداخت ماليات معاف کرده و مردم را وادار مى کنند ماليات بيشترى بپردازند. آخوند و کشيش و خاخام بايد مثل همه کار کنند و از آنها براى هر يک شاهى ثمره دسترنج مردم بايد حسابرسى شود، بايد ماليات بدهند و در تلاش عمومى و زندگى اجتماعى شرکت کنند.
کليسا، مسجد و کنيسه به مردم ديکته مى کنند (البته بعد از رسانه ها) که چه بخورند، کى بخورند، چه بخوانند و چه چيزى را مجازند در تلويزيون و سينما ببينند يا نبينند. اينها قوانين ازدواج، طلاق، رابطه زن و مرد و مسائل جنسى را تعيين و به مردم حکم مى کنند. اينها مانع آموزش جنسى و گسترش دانش جنسى مردم و توزيع وسايل جلوگيرى از باردارى مى شوند. ازدواج و طلاق و روابط جنسى مردم و قوانين مربوط به آنها بايد براساس تمايلات و نيازهاى مردم و تامين حداکثر رفاه، شکوفايى و برابرى آنها تعيين شوند و دست کليسا و کنيسه و مسجد و معبد بايد بکلى از تصميم گيرى در اين موارد کوتاه شود. بشر بايد حداکثر آگاهى و دسترسى به اطلاعات مربوط به پروسه هاى فيزيکى و سکس و مسائل جنسى را داشته باشد و کنترل خدا بر اين زمينه ها را کنار بزند.
خاخام ها و يهوديان مومن روزانه چند بار خدايشان را شکر مى کنند که آنها را زن خلق نکرده است. کشيشان و کاردينالها با وجود لگامى که مردم به آنها زده اند هنوز هم به حقوق اوليه زنان و کودکان دست درازى مى کنند، حجت الاسلام ها را هم همه مردم در بيست و چند سال گذشته ديده اند. زنان و کودکان بيشتر از همه از بى خدايى و خشک کردن ريشه خدا و مذهب و کليسا، مسجد و خاخام و معبد نفع مى برند و واقعا از شر خدا و مذهب و مشيت الهى خلاص مى شوند.
اگر ردپاى خدا و تعاليم ضد زن، ضد علم و ضد زندگى و شکوفايى بشر از سيستم آموزش و پرورش و کتابهاى درسى پاک نشود، خرافات و تبعيض در زندگى مردم توليد و بازتوليد مى شود.
اگر دست خدا و نمايندگان آن از دولت و نهادهاى تصميم گيرنده قطع نشود، باز هم جهل و قساوت الهى بر سر مردم حاکم خواهد ماند.
اگر خرافات و احکام عتيقه اسلام، مسيحيت و يهوديت و .. با بحثهاى علمى، افشاگرانه و قانع کننده جواب نگيرد، باز هم خدا اما اين بار در چهارديوارى خانه هاى مردم، آنها را تحميق و خرفت مى کند.
با خدا و دين نه فقط بعنوان “افيون توده ها”، “روح جهان بى روح ما” و “مخلوق انسان در تنگنا افتاده”، بلکه بعنوان يک دستگاه تمام عيار آدمکشى و قساوت و خونريزى بايد درافتاد و مغلوبش کرد. بشر فقط با رهايى از شر قدرت سياسى نمايندگان خدا در روى زمين، با کوتاه کردن نفوذ آنها در زندگى اجتماعى خود و با ساختن جامعه اى باز، مرفه و آزاد مى تواند ريشه خدا و نفوذ کليسا و مسجد و کنيسه را خشک کند.
اگر جهل نسبت به طبيعت و ضعف در برابر قدرت قهار آن، خدايان را خلق کرد، رفاه مادى و برابرى انسانها و آگاهى آنها، قدرت قاهر خدا و خدايان را نابود مى کند. اگر ناتوانى انسان در مقابل فقر و بيکارى و ناامنى اجتماعى خدايان يا خداى واحد را ابقا کرد، برابرى و رفاه انسان و اراده و کنترل او بر زندگى و مقدراتش، خداپرستى و اديان را به زوال مى کشاند.
راه خلاصى از بن بست کور ايمان دينى، روى آوردن به تلاش و مبارزه براى خلق يک زندگى پر لذت انسانى و بهره گرفتن از زندگى، همين امروز و همين جاست. دين و خداپرستى تا همين حالا زندگى ميليونها انسان را تباه کرده است. اينکه دنياى امروز با دين اشباع شده درست مانند اين است که در خيابانها نفت و بنزين ريخته شده که فقط منتظر کشيدن کبريت است، يا خيابانها با اسلحه هاى آماده شليک پر شده است. دين مرگبار و کشنده است و بى خدايى يک ضرورت است.
بى خدايى و تلاش براى بالا بردن شان و حقوق زن و مرد و کودک درست در نقطه مقابل خداپرستى و خرافات و بى شخصيتى انسان است. زنده باد بى خدايى! زنده باد بى خدايان ماترياليست و مارکسيست که مى کوشند با خدا و مذهب در بيفتند و بهشت و زندگى انسانى را در همين دنياى فعلى بسازند!
ما بى خدايان بجاى پرستيدن خدا، همنوعان خود را دوست داريم. بجاى مذهب آسمانى ما به بهبود زندگى زمينى انسانها، زن و مرد و کودک علاقمنديم. ما بى خدايان بى پايگى خداى ماورا انسان و ماورا طبيعت را جسورانه افشا مى کنيم.
بدون خدا و دين جهان جاى بهترى براى زندگى کردن است!
بدون خدا و دين انسانيت آسوده مى شود!
کوثر کاظمی – دبیر کمپین آتئیست ایرانی