چه تعداد از باورمندان به وجود خدا را میتوان متعصب نامید؟ در مورد مسلمانان میتوان گفت هر کس که به قوانین شرع موجود در کشورش رجوع میکند یک متعصب است. چون نمیدانم کسی را که با قطع عضو به جرم دزدی و سنگسار به جرم زنا موافقت میکند، جز متعصب چه باید نامید. اگر نتوان کسی را متعصب نامید که کشتن یک انسان را با زدن سنگهای درشت ناهموار به او به جرم داشتن سکس عین عدالت میداند، پس او را چه میتوان نامید؟
احکام شرع شامل همه دستورات اسلام است که منبع آن آیات قرآن و احادیث است و تمام جنبه های زندگی انسان را دربرمیگیرد از سیاست و اقتصاد گرفته تا سکس و ازدواج و حتی آداب غذا خوردن و رعایت بهداشت. حتی اگر از وسواس و خودآزاری که احکام شرع ایجاد می کنند چشم بپوشیم، باز اصل موضوع احکام شرع بعنوان سیستمی که میخواهد با دیکته کردن اصول خود درتمام جنبههای زندگی قدرتش را به رخ بکشد، زیر سوال است. شرع میخواهد به شما بگوید چه بخورید، چه بخرید و عاشق چه کسی بشوید. اینها خود به اندازه کافی زورگویانه و محدود کننده هستند. احکام شرع را نمیتوان مانند پند و اندرزهای بی خطر آسیای میانه درنظر گرفت، بلکه سابقه آن روشن است. قوانینی خشن و وحشیانه که میتواند از انسانهای آزاداندیش، مردمی افسارگسیخته بسازد. قطع عضو به جرم دزدی و ظلم به زنان فقط گوشه کوچکی از چهره وحشتناک و حقیقت احکام شرع است. زنا جرمی سنگین تر از قتل است و صد ضربه شلاق مجازات دارد و البته حکم زنا با وجود داشتن همسر، صد ضربه شلاق و سنگسار است. از نظر احکام شرع، سکس خارج از چهارچوب ازدواج جرم است و اصلا سکس بعنوان کاری نکبت در نظر گرفته می شود که فقط بین زن و شوهر مجاز است درست مثل وسواس عجیب باکره بودن در اسلام.
مرتب از مسلمانان میشنویم که تجاوز جنسی در کشورهایی که به دستورات شرع عمل میکنند، کمترین آمار را دارد. مسلما این بدان دلیل نیست که آنها روی رفتار خود از لحاظ مذهبی کنترل دارند بلکه بخاطر ترس از شلاق است که بعنوان مجازات برای سکس خارج از چارچوب ازدواج در نظر گرفته شده است. و بخاطر اینکه زن به چهار شاهد مرد نیاز دارد تا طبق قانون عقب افتاده این کشورها شهادت بدهند که به او تجاوز شده است. آمار تجاوز به این دلایل در این کشورها پایین است، آنها میخواهند با این کار خطر گزارش دادن تجاوز از سوی زن را به حداقل برسانند.
اینها نظرات یک آتئیست بیهوده گوی ستیزه جو نیست. من یافته های خود را از سازمانهای طرفدار اسلام گرفته ام که تلاش میکنند خشونت و وحشیگری موجود در احادیث اسلام را با استفاده از زبانی نرم و لحنی ملایم بپوشانند و وحشت جهان غرب از سیستمی که برایش قابل درک نیست تسکین دهند. آنها عذرهایی میتراشند، مثلا میگویند دست دزد در اولین و دومین مرتبه دزدی قطع نمیشود و یا مثلا یک مسلمان همیشه فرصت برگشتن به دامان اسلام قبل از کشته شدن را دارد. تصور میکنند که میتوانند با این حرفهای پوسیده سیل بدگمانی و ناامیدی ما از این جریان را تسکین دهند.
این مسلمانان میگویند که شریعت اسلام انسان را به کارهای ثواب توصیه می کند از بهداشت شخصی گرفته تا دستوراتی در زمینه نجس بودن بعضی از حیوانات. حال آنکه این توصیه ها و دستورات ذات وحشی اسلام را مبرا نمیکند. مسلم است که اگر فقط بعضی از کارهای خیر حتی ستمگرترین افراد جهان را در نظر بگیریم و از سایر اعمال وحشتناک آنها چشم بپوشیم، موضوع کلا فرق خواهد کرد. در این صورت هیتلر را بوجود آورنده بزرگراه خواهیم دید نه کسی که باعث خونین ترین جنگ در جهان شد. اما موضوع فقط این نیست. در شریعت اسلام همه چیز اجباری ست. شما ناچار به اجرای دستورات اسلام هستید از پرداخت مالی گرفته تا دستورات بهداشتی. شریعت خشن و بیرحم است، شیوه زندگی کردن را به شما دیکته میکند، حق تصمیم و انتخاب نمیدهد، با اصول اخلاقی مدرن سازگار نیست. و هر کس که بخواهد چنین چیزی را به کسی تحمیل کند، بی شک متعصب است.
-فرانک کاظمی