درباره کمپین آتئیست ایرانی
ما در کمپین آتئیست ایرانی تلاش میکنیم تا علاوه بر ایجاد پل ارتباطی امن میان آتئیست های فارسی زبان در سراسر جهان، ابزارها و محتوای حرفه ای برای افزایش آگاهی سایر انسان و دفاع از حقوق اقلیت های فکری و عقیدتی تولید و فراهم کنیم.
فرانک کاظمی
دبیر کمپین آتئیست ایرانی
من فرانک 46 ساله یک آتئیست ایرانی هستم. از وقتی بخاطر دارم همواره به دنبال توجیهی برای طرز فکر و رفتار غیر منطقی و نامعقول اطرافیانم بودم. همیشه میخواستم دلیل آن همه بدبختی و فلاکت فردی و جمعی مان را بفهمم. چرا جنگ که چیزی جز کشتن و کشته شدن نیست مقدس است، چرا شادی گناه است، چرا شیون و عزاداری باارزش است، چرا هیچ دختری حق ندارد لذت پیچیدن باد لای موهایش را بعد از 9 سالگی تجربه کند؟ و هزاران پرسش منطقی دیگر که هرگز جوابی برای آنها نمیافتم.
سالها اندیشیدم و خواندم تا نهایتا به ریشه تمام بدبختی ها رسیدم؛ مذهب! این مذهب بود که ریشه تمام درد و رنج بی پایان ما بود. مدام از خود میپرسیدم چرا آدم باید بخواهد آهن گداخته ایی که تا استخوان میسوزاند را همچنان در مشتش نگه دارد، چرا دستش را باز نکند و آن را نیندازد.
من در کمپین آتئیست ایرانی فعالیت می کنم چون میخواهم سهمی هر چند کوچک در ایجاد و انتشار آگاهی انسان و در نتیجه کمک به رهایی او از چنگال اهریمن پلیدی بنام دین داشته باشم. من به یقین رسیدم که دین ارمغانی جز قتل، غارت، جنایت و تجاوز به حقوق انسانی نداشته و انسان های بیشماری رو از رسیدن به خوشبختی و شادی محروم کرده است. از فضای خفقان و ممنوعیت فکر و اندیشه که با وجود ادیان شکل گرفته است اندوهگینم و میخواهم که کشورم و جهان جای بهتر و زیباتری باشد؛ جایی که هر انسانی بدون ترس از شکنجه و به قتل رسیدن وحشیانه حق بیان عقیده اش را داشته باشد. من برای رسیدن به جامعه ایی سکولار مبارزه میکنم.
کوثر کاظمی
دبیر کمپین آتئیست ایرانی
من کوثر هستم. “کوثر” یکی از اسامی قرآنی است و طبق باورهای اسلامی یکی از شان نزول های تولد فاطمه، فرزند موسس اسلام، محمد پدوفیل بوده است. زندگی من از ابتدا بشدت تحت تاثیر خرافه های اسلام، آئین خشونت و تجاوز بود. دین و خدایی که برای زندگی کردن در ایران باید در واقعیت و یا به تظاهر پذیرفت. تظاهر به باوری که آسیب منفی اش روی شانه هایم تا به ابد سنگینی خواهد کرد.
کودکی و نوجوانی من با سپری شدن در یک جامعه ی زن ستیز مذهبی به تاریک ترین دوره ی زندگیم بدل شدند. دوره ای پر از درد و شکنجه ی جسمی، روحی، اشک و احساس گناه. فقط و فقط به یک دلیل؛ نپذیرفتن خرافات اسلامی و خدایی که توسط خانواده و اطرافیان، نظام تحصیلی ایران و دولت اسلامی حاکم بر کشورم روزانه به من تحمیل می شد.
من از سرنوشت تاریکی که در ایران به انتظارم نشسته بود فرار کردم. ولی داستان من داستانی تکراریست. من فقط یکی هستم از هزاران هزار دختر و زن ایرانی که بخاطر نپذیرفتن اعتقادات خانواده یا دولت کشورشان زندگیشان نابود شد و حتی جانشان به خطر افتاد. دختر ها و زنانی که صدایی برای شنیده شدن ندارند.
من یک آتئیست هستم. هرگز دین و خدایی که حتی شک کردن و سوال کردن از دین را گناه می داند نپذیرفتم. برای من حقایق و نظریه هایی قابل پذیرش است که به وسیله ی علم اثبات شدنی باشند.
با این که روز هایی که جانم بخاطر حماقت مردم در خطر بود گذشته اند، اما دانستن این که روزانه حق تفکر از میلیون ها نفر گرفته می شود آرامش روحی را تا ابد از من خواهد گرفت. هیچ کس به تنهایی نمی تواند دنیا را عوض کند ولی اگر بتوانم زندگی یک نفر، حتی فقط یک نفر را با گسترش دادن آگاهی و پخش کردن حقایق بین مردم جامعه ای که با باور های خرافاتی کور شده اند آسان تر کنم به هدفم رسیده ام.