آیا تا کنون پیش آمده بحثی را بشنوید که بسیار به آن علاقه مندید اما به دلیلی نتوانید وارد بحث شوید. این اتفاق همیشه برای من میافتد و بسیار ناراحتم میکند. ولی از وقتی که شغل اداری ام را شروع کرده ام دیگر وضعیت لزوما اینگونه نبوده است.
من در اکثر گروههایی که حضور دارم، آتئیست شناخته میشوم. یک همکار شیطان پرست هم دارم که همه او را یک ضد مسیحی میدانند و میگویند که در حضور او راحت نیستند. در حالی که مسیحیان عقايد مذهبیشان را آزادانه در اداره بیان میکنند، مرتبا از همکار من خواسته میشود که عقایدش را پنهان کند چرا که ممکن است باعث ناراحتی کسی بشود.
او همکلاس قدیمی من در مدرسه مذهبی کاتولیک بوده است. وقتی دیگران او را ضد مسیحی تلقی می کنند، من یک جورهایی ناراحت میشوم و هر بار میخواهم بگویم که نه فقط این نیست من هم آتئیست هستم. من پیش یک همکار مسیحی که از او بیزارم رفتم و به او گفتم که من در یک جامعه آزاد فکری و یک وبلاگ نویس هستم، کتابهای آتئیستی میخوانم و احتمالا در این باره بیشتر از آنچه تو بدانی میدانم. هرچند اینجا کسی از این موضوع خبر ندارد.
بارها این سوال در ذهنم ايجاد شده که آیا من و همکار شیطان پرستم واقعا در یک دسته بندی قرار می گیریم؟ ما بعنوان یک شیطان پرست و یک آتئیست، علاوه بر احساس حقارت از تربیت دینی مان و بیزاریمان از رفتن به کلیسا، چه وجه مشترک دیگری داریم؟
من نمیدانم که آیا همکارم به هیچ کلیسای شیطان پرستی تعلق دارد یا فقط میخواهد با نمادهای شیطان پرستی و تصاویر بافومت مردم را بترساند. کلیساهای شیطان پرستی اندکی با نماد بافومت وجود دارند. من از کلیسای شیطان پرستی آنتوان لاوی یک چیزهایی شنیده بودم ولی تمام آنچه از آنها میدانستم این بود که آنها واقعا به شیطان اعتقاد ندارند، بلکه انها در حقیقت آتئیست هایی با ارزشهای متضاد با خدای مسیحیت هستند (ارزشهایی چون آزادی، استقلال و خودمختاری). من همچنین در مورد معبد شیطان پرستی شنیده ام که فعالیت هایی در دفاع از حقوق گرایشهای جنسی اقلیت انجام داده اند. من حتی میدانم که بعضی از گروههای شیطان پرستی اخیر، برای آزادی ادیان فعال بودهاند ولی نمیتوانم نام آنها را بگویم.
علاوه بر کلیسا ها و معابد شیطان پرستی که در بالا ذکر شد، گروههای بسیاری در طول تاریخ از شیطان پیروی کرده اند. حتی شیطان پرستان خداباوری نیز وجود داشته است که به نوعی مسیحی بودهاند، بطوریکه اذعان میشود تصاویری از اعتقاد به شیطان و پرستش او در انجیل وجود دارد. عجیب تر این که کلیسای مرکزی شیطان پرستی ادعا کرده است که این واژه فقط شامل اعضای این کلیسا میشود و به کسی خارج از این کلیسا اطلاق نمیگردد. در حقیقت آنها تلاش می کنند که خود را شیطان پرست واقعی قلمداد کنند، حال آنکه مفهوم شیطان چیزی نیست که کسی بتواند آن را از آن خود کند.
اما معبد شیطان پرستی بر خلاف کلیسای آن، تلاش می کند تا به سازمانهایی چون اتحادیه انسانگرایان آمریکا و یا سازمان رهایی از مذهب که برای برابری ادیان مبارزه می کنند، شبیه بشود. تا آنجا که من تحقیق کردم و متوجه شدم، کلیسا و معبد شیطان پرستی کم و بیش از یکدیگر بیزارند. شما خود میتوانید در این زمینه مطالعه کنید و دریابید که آنها در مورد یکدیگر چگونه فکر می کنند و به چه شکل با هم متفاوتند. من وبسایت ها و صفحات اف آ کیو را توصیه می کنم که بسیار عالی ست. چرا که توضیح بیشتر در اینجا از حوصله این بحث خارج است.
وقتی من در مورد عقاید همکارم تامل میکردم، سوالی که از خود پرسیدم این بود: چرا شیطان؟ خب من میفهمم که این کلمه تحریک کننده است و اگر کسی بگوید که شیطان پرست است، در دیگران واکنش ایجاد میکند. ولی چرا بیان آتئیست و یا انسانگرا بودن در کسی واکنش ایجاد نمیکند؟ وقتی به شوهرم گفتم که شیطان پرستها به شیطان اعتقاد ندارند، او غافلگیر و ناراحت شد و گفت که نهادن نام شیطان بر چیزی که شریر نیست، نوعی تحریف برای آشفته کردن مردم است. و من دقیقا این را درک میکنم. آدم از خود میپرسد چرا آنها به خود زحمت اضافه میدهند تا به مردم توضیح دهند که نه تنها شیطان را پرستش نمیکنند، بلکه نه خدا و نه شیطان، به هیچ یک اعتقاد ندارند. چطور میخواهند به مردم توضیح دهند که کل این ماجرا فقط انسانگرایی ست با نماد سر بز (بافومت).
من فکر میکنم که توانسته باشم فرق شیطان پرستی را بویژه از دیدگاه معبدش، با آتئیسم بیان کنم. شیطان پرستی برای من بهرحال نسخه معقول تری از هیولای اسپاگتی پرنده بنظر می رسد. هیچ کس (تا جایی که من میدانم) واقعا به هیولای اسپاگتی پرنده اعتقاد ندارد. ولی بهرحال هیولای اسپاگتی پرنده برای خودش کلیسا و اعضایی دارد که ادعا میکنند که این مذهب واقعی ست. اما پاستافاریانیسم از سوی آی آر اس یک دین رسمی شناخته نشده است.
ویژگیهایی که برای شیطان پرستی، دین هیولای اسپاگتی پرنده و انسانگرایی سکولار برشمرده شد، این فرصت را از هر سه آنها میگیرد که بتوانند به اندازه آتئیسم با ادیان قدیمی مخالفت کنند. اما جنگیدن برعلیه نابرابری ادیان برای یک آتئیست سخت تر از یک شیطان پرست است چرا که او اصلا مذهبی ندارد که بخواهد آن را نشان دهد. درحالی که معبد شیطان پرستی، مجسمه بافومت را در ایالت کاپیتول آرکانزاس در نزدیکی بنای تاریخی ده فرمان بنا کرد، چرا که این ایالت با ازجا برداشتن بنای ده فرمان مخالفت کرده بود. البته که دیدن تجلی شیطان ناخوشایند است، ولی دیدن مردی که زیر شکنجه به صلیب کشیده شده است هم برای من ناخوشایند است. برابری یعنی این که اگر به نمایش گذاشتن مردی به صلیب آویخته زیر شکنجه، مشکلی ندارد، پس نشان دادن شیطان هم نباید مشکلی داده باشد.
هرچند ارزشهای من همتراز با ارزشهای معبد شیطان پرستی ست، اما من یک شیطان پرست شناخته نمیشوم چون شیطان پرستی چند قدم فراتر میرود. شیطان پرستی در حقیقت همان انسانگرایی با نماد سر بز (بافومت) است.
نگارنده: Rebekah K
ترجمه توسط: فرانک کاظمی