من یک افسر در ارتش ایران هستم، یک ستوان سوم که دوره خدمت اجباری دو ساله در ارتش را میگذرانم. من به اسلام و یا هیچ دین دیگری معتقد نیستم و اگر یک مرجع قدرت مرا مجبور کند، به ناچار نقش یک مسلمان را بازی میکنم. قسمت جالب ماجرا این است که اینجا افسران عالی رتبه میدانند که من اعتقادات مذهبی ندارم و نمیتوانید تصورش را بکنید که هیچ اتفاقی برایم نیفتاده، گر چه یکی دوبار راجع به این چیزها با آنها بحث کرده ام، مثلا در ماه رمضان وقتی آدم مجبور است روزه بگیرد و من نمیگرفتم.
من معتقدم که اینجا اوضاع پیچیده است، چرا که میتوان افرادی را دید که بخاطر گذاشتن یک پست انتقادی از اسلام به دردسر افتاده اند، ولی همیشه اینطور نیست. بیشتر توضیح میدهم. اکثر مردم در این منطقه اگر نه متعصب، اما بسیار مذهبی هستند. من آدمهای متعصب زیادی را دیده ام و شاید با آنها مخالفت هم کرده باشم ولی هرگز به دردسر نیفتاده ام. در این منطقه باید محتاط بود چرا که اکثر مردم، حتی دموکراتهای میانه رو نیز تا حدی مذهبی هستند. شما ناچارید به آنها احترام بگذارید و کاری نکنید که تحریک بشوند. اگر آنها احساس کنند که دارید عقایدشان را تهدید یا بر علیه آن تبلیغ میکنید، آنوقت ممکن است به دردسر بیفتید، ولی تا وقتی که به شما به چشم یک آدم تحصیل کرده خوش برخورد نگاه کنند، کاری به شما ندارند. از آنجا که در این منطقه همه بومی و یکدست هستند و رابطه با دیگران از هر چیزی مهمتر است، دیگران معمولا شما را آنگونه که میبینند قضاوت میکنند. اگر آدم خوبی باشید، باشما خوب برخورد میشود و حتی در سختی ها و مشکلات اگر افراد بانفوذ نظر مساعدی نسبت به شما داشته باشند، به احتمال زیاد کسی به شما آسیبی نخواهد رساند مگر اینکه دیوانه یا خیلی بد باشند، که در این صورت باید همیشه فاصله خود را با آنها حفظ کنید.
میخواهم این را بگویم که من هر روز تجارب جدیدی در برخورد با مردمی که ارزش ها و اعتقادات متفاوتی نسبت به من دارند، کسب میکنم. نکته مهم این است که آدم با آنها با ملایمت برخورد کند و عقایدشان را مورد تمسخر و اهانت قرار ندهد. در حقیقت به همان اندازه که من از طرز فکر این آدمهای مذهبی بیزارم، احتمال آسیب از طرف آنها هم برای من کم است، بهرحال کمتر از مذهبی ها و میانه روها. چون آنها فکر میکنند که خدا دارد تماشایشان میکند، پس سعی میکنند که گناه نکنند. در حالیکه میانه روها هر کاری دلشان بخواهد میکنند. از این دو دسته بهتر، آتئیست های تحصیل کرده ایی در سطح دکتر و دانشمند هستند، چرا که آنها از جزا و جهنم نمیترسند، اما چون انسان هستند، و انسانهای منطقی و پاک سرشتی هم هستند، مطابق شأن خود عمل میکنند. بهر حال امکان ندارد آنها کاری کنند که به دیگران آسیبی برسد.
نتیجه این که در ایران شما میتوانید به سیم آخر بزنید و آتئیست شوید ولی ناچار باید محتاط عمل کنید. چرا که مردم ارزشها و آئین های کهنی دارند در حالی که از ورود اینترنت به اینجا فقط ده سال میگذرد سالها زمان لازم است تا مردم بزرگترین کشف انسان را درست بکار ببرند. غربی ها سالها جلوتر از ما هستند و همه این مراحل را سالها قبل پشت سر گذاشته اند، و البته ما هم مانند هر روند دیگری باید این مسیر را طی کنیم و خواه ناخواه این کار را خواهیم کرد، بهرحال ما محصول تکامل هستیم و این دوره کنونی هم از خارج از سیر تکامل نیست.
من خوشحالم که گرچه با اکثر مردم کشورم مخالفم اما هنوز میتوانم با آنها همدلی داشته باشم و سعی کنم آنها را درک کنم. هیچ کس از آدمی که به دیگران فشار می آورد خوشش نمیآید، جوری که بسیاری از نو آتئیست ها در فضای مجازی عمل میکنند، آنها خودشان و افکارشان را از دیگران مجزا میکنند بنابراین نمیتوانند با مردم ارتباط برقرار کنند، و البته یک اقلیت جدا شده از بقیه آسان تر به سمت رادیکالیسم پیش خواهد رفت. این که چه سیستم فکری داشته باشیم یک مساله شخصی است و باید سعی کنیم آنرا برای خودمان نگه داریم.